ب) مسجد الاقصی20
ج) کوه طور20
د) مقام ابراهیم20
هـ) روضه پیامبر23
و) جای نماز پیامبر24
بوسیدن اماکن متبرک25
٣ . برکت در زمان25
الف) شب قدر25
ب) دهه ذیالحجه25
ج) ماههای حرام26
د) وقت سحر27
۴ . برکت در اشیاء27
الف) برکت در باران27
ب) درخت زیتون27
ج) برکت در آثار پیامبران28
د) برکت در آب زمزم30
هـ) برکت در قرآن کریم30
عوامل تبرک به قرآن کریم31
١ . کلام الهی31
٢ . وسیلهای برای تمییز حق از باطل32
٣ . وسیلهی هدایت32
۴ . تبیان هر چیز32
۵ . وسیلهی رحمت33
۶ . قرآن، نور هدایت33
٧ . بشارت برای مؤمنین33
٨ . شفای مرضهای قلبی34
٩ . وسیلهی خیر34
تبیین و موارد تبرک مشروع از منظر قرآن و سنت34
١ . تبرک به اسم خداوند34
٢ . تبرک به صلوات بر پیامبر35
٣ . تبرک به تلاوت قرآن کریم35
۴ . تبرک به پیامبر در زمان حیات36
الف) تبرک به اعضای جسد پیامبر36
ب) تبرک به موی پیامبر37
ج) تبرک به آب دهان پیامبر39
د) تبرک به عرق پیامبر39
هـ) تبرک به لباس پیامبر40
و) تبرک به مواضع انگشتان پیامبر41
ز) تبرک به تهمانده ظرف آب پیامبر41
ح) تبرک به آب وضوی پیامبر در روایات اهل سنت42
۵ . تبرک به آثار پیامبر بعد از وفات42
تبرک به پیامبر بعد از وفات در سیره مسلمانان49
دلالت نصوص تبرک53
فصل سوم: موارد اختلاف در تبرک54
در این سایت فقط تکه هایی از این مطلب(به صورت کاملا تصادفی و به صورت نمونه) با شماره بندی انتهای صفحه درج می شود که ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت کلمات به هم بریزد یا شکل ها درج نشود-این مطالب صرفا برای دمو می باشد
ولی برای دانلود فایل اصلی با فرمت ورد حاوی تمامی قسمت ها با منابع کامل
موارد اختلاف وهابیت با دیگر فرقهها55
١ . تبرک به آثار پیامبر بعد از وفات در غیر منصوص55
ادلّه وهابیان55
دلیل اول: نبود دلیل55
پاسخ55
دلیل دوم: سد ذرایع56
پاسخ57
دلیل سوم: ترک صحابه57
پاسخ57
دلیل چهارم: عدم نفع زیارت برای میت57
پاسخ57
دلیل پنجم: عدم اعتقاد عمر به تبرک حجرالاسود58
پاسخ58
6. تبرک به غیر پیامبر58
اقوال در مسأله59
١ . عدم استحباب تبرک59
٢ . کراهت تبرک59
٣ . جواز و استحباب تبرک60
نظرات اندیشمندان در جواز و استحباب تبرک60
حرمت تبرک به قبور اولیا74
ادله عدم جواز تبرک به غیر پیامبر75
دلیل اول: اجماع صحابه بر ترک تبرک به غیر پیامبر75
پاسخ75
دلیل دوم: ذریعه شرک در تبرک77
پاسخ77
دلیل سوم: عدم جواز قیاس اولیا به پیامبر78
پاسخ79
دلیل چهارم: حرمت تبرک قبور، به جهت شرک بودن80
پاسخ80
دلیل پنجم: بدعت بودن تبرک از قبور81
پاسخ81
دلیل ششم: کراهت تبرک به قبور نزد عبدالله بن عمر82
پاسخ82
دلیل هفتم: تبرک به قبور اولیا از عادات یهود و نصارا83
پاسخ83
7. تبرک به تربت امام حسین(ع) و سجده بر آن84
سجده بر تربت امام حسین(ع)86
فتوای وهابیان86
سجده شیعه بر هر نوع خاک87
برتری برخی زمینها از دیدگاه قرآن87
اختلاف برخی زمینها از دیدگاه روایات88
شرافت تربت امام حسین(ع)89
قبر حسین(ع) همانند قبر رسولالله(ص)91
فضیلت تربت امام حسین(ع)92
فتاوای وهابیان93
احمد بن حنبل و تبرک94
نتیجهگیری97
تبرک به آب وضوی پیامبر در روایات اهل سنت100
فهرست منابع و مؤاخذ103
مقدمه
روزگار ما، روزگاری است که تمام فرقههای مسلمانان، از فاصله افتادن با روزگار پیامبر در رنج هستند و اینکه امت اسلامی بر خلاف دستور خداوند و رسولش مبنی بر اتحاد و همدلی اسلامی، به پراکندگی گروههای مختلف گراییده، موجبات خشنودی دشمنان اسلام را فراهم کردهاند. از بین رفتن عزت و شوکت اسلامی، سرسپردگی اکثر کشورهای اسلامی به کفار، تخریب خانهها و کشتار مسلمانان توسط کفار، پیامد شوم چند دستگی است و تأسف را باید بدان جهت داشت که اختلافات ، موجب گشته تا به یکدیگر توهین کنند و همدر را تکفیر نمایند و خون یکدیگر را مباح شمارند. در حالی که اختلاف در مباحث فرعی کلامی است. به جای آنکه به بحث و گفتوگو تن داده، جوانب و زوایای مسائل اختلافی را روشن نمایند و دست از تعصب فرقهای بردارند، مسلمانان دیگر را تحقیر و توهین و تکفیر مینمایند.
یکی از مسائل فرعی کلامی که مسألهای عادی بوده است، اما با ظهور تفکرات سلفی، آن مسأله هم مانند سایر پدیدههای معمولی و رایج، به چالش کشیده شده و محل نزاع و گفتوگو گردید، تبرک جستن به رسول گرامی اسلام و آثار حضرت از قبیل منبر، زیارت، اقامت در اماکن مرتبط با حضرت است. همچنین تبرک جستن، طلب خیر و برکت، رشد و سعادت از خداوند به وسیلهی آنان میباشد.
لذا در این تحقیق، سعی شده است که موارد تبرک از دیدگاه قرآن و سنت رسول الله به خوبی و به دور از تعصب تقریر گردد تا حقیقت بر همگان روشن شود.
فصل اول: کلیات و مفاهیم
گفتار اول: کلیات
الف) تبیین موضوع
تبرک، همان درخواست خیر و برکت از خداوند متعال به وسیلهای مثل قبر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، به شکل دست کشیدن و بوسیدن است.
ما به بیان جایگاه آن در قرآن و سنت به طور جداگانه میپردازیم تا حقیقت امر بر همگان روشن شود که آیا چنین عملی، آنگونه که سلفیه میگویند، در درگاه الهی ناپسند است و موجب شرک و کفر میگردد؟ یا آنکه همانگونه که شیعه و بسیاری از اهل سنت میگویند، پسندیده و مورد سفارش پیامبرصلیاللهعلیهوآله و قرآن است؟
پرسشهای تحقیق
پرسش اصلی
آیا تبرک از دیدگاه قرآن و سنت، مورد تأیید است؟
پرسشهای فرعی
1. دیدگاه قرآن در مورد تبرک چیست؟
2. تبرک، در سنت چه جایگاهی دارد؟
3. حقیقت و مفهوم تبرک چیست؟
4. چه شبهاتی دربارهی تبرک وارد شده است؟
فرضیههای تحقیق
فرضیهی اصلی
تبرک جستن به آثار انبیا، اولیا و صلحا، حتی پس از مرگشان، مشروع، بلکه از نگاه قرآن و سنت، مستحب و پسندیده است و منافاتی با توحید در عبادات ندارد.
فرضیههای فرعی
1. قرآن کریم، ضمن آیاتی، تبرک جستن را مشروع دانسته و تأیید مینماید.
2. تبرک جستن، در سنت رسولالله صلیاللهعلیهوآله و اهل بیت علیهمالسلام مورد تأیید بوده است.
3. تبرک، در حقیقت درخواست خیر و برکت از بندگان صالح خداست که در ذیل ارادهی خداوند بوده و با نظر به صالحیت و درجهی آن بندگان در مقام الهی صورت میپذیرد.
4. وهابیت و سلفیه، تبرک جستن از آثار انبیا، اولیا و صلحا را شرک دانسته و شبههی مشرک بودن تبرکجویان را وارد کردهاند.
پیشینهی تحقیق
دربارهی این موضوع در کتابهای سنی و شیعه به دو شکل، بحث شده است. نخست، کتابهایی که به صورت تخصصی به این موضوع پرداختهاند، نظیر کتاب «التبرک» از مرحوم آیتالله میانجی و یا کتاب «التبرک انواعه و احکامه» از ناصر بت عبدالرحمن بن محمد الجدیع و یا کتاب «التبرک» مرکز جهانی اهل بیت علیهمالسلام.
این کتابها فقط به بیان دیدگاه شیعه یا سلفیه و دفاع از آن پرداخته و به نحو مقارنهای به طرح دیدگاههای مخالف و نقد دلایل آنها از نگاه قرآن و سنت پرداختهاند.
و دوم، کتابهایی که در مقام دفاع و نقد دیدگاههای وهابیت توسط شیعه و یا نقد دیدگاههای شیعیان توسط وهابیت و سلفیه نگارش یافته و در ضمن مباحث کتاب، به موضوع تبرک نیز پرداختهاند. نظیر کتاب «روافد الایمان» از از نجمالدین طبسی و کتاب «منهج الإرشاد» از سید محسن امین و کتب این تیمیه نظیر «اقتضاء الصراط المستقیم» و مجموع فتاوای ابن تیمیه و «اغاثه اللهفان» ابن قیم جوزی.
گفتار دوم: موارد تبرک مشروع
مفهوم «برکت» در لغت
اصل برکت به معنای ثبات ولزوم است. تبرک از ماده «برک» است.
ابن فارض در «معجم مقاییس اللغه» آورده است: «برک: الباء والراء والکاف اصل واحد، وهو ثبات الشرع…»1 (برک: با، راء، کاف اصل واحدی است به معنای ثبات شرع…).
راغب اصفهانی مینویسد: «فقیل: ابترکوا فی الحرب ای ثبتوا ولازموا موضع الحرب»2 (گفته شده: «ابترکوا فی الحرب» یعنی در موضع جنگ ثابت قدم بودهاند.)
جوهری میگوید: «کل شیء ثبت واقام فقد برک…»3 (هر آنچه پابرجا بوده ومقیم باشد دارای برکت است…».
و به معنای نماء و زیادی نیز اطلاق شده است.
ابن فارض از خلیل نقل کرده: «البرکه من الزیاده والنماء»4 (برکت از زیادتی و نمو است).
ابن درید مینویسد: «یقال: لابارک الله فیه أی لانماه.»5 (گفته میشود: «لابارک الله فیه» یعنی خداوند در آن رشد ونمو ایجاد نکند.)
فراء معنای دیگری نیز برای برکت ذکر کرده که همان سعادت است. او در معنای آیه: (رَحْمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیکمْ أَهْلَ الْبَیتِ)6 میگوید: «البرکات: السعاده»7 (برکات به معنای سعادت است) و «تبریک» به معنای دعا برای انسان یا دیگری به برکت است.
ازهری میگوید: «تبرّکت علیه تبریکاً ای قلت: بارک الله علیه»8 (تبرّکت علیه تبریکاً یعنی بارک الله علیک گفتی).
ابن اثیر درباره حدیث «فحنّکه و برک علیه» میگوید: «ای دعا له بالبرکه»9 (یعنی بر او دعا به برکت کرد).
کلمه «تبارک» به معنای تعالی وتعاظم یا تقدس آمده است.10 و لذا ابن درید گفته:
«و تبارک لا یوصف به إلاّ الله تبارک وتعالی»11 (تنها خداوند تبارک وتعالی توصیف به تبارک میشود).
وکلمه «تبرک» مصدر باب تفعل به معنای طلب برکت است، وتبرک به چیزی به معنای طلب برکت به واسطه اوست. و «تبرکت به أی تیمّنت به»12 (تبرکت به یعنی به واسطه آن مبارک شدم).
از مجموعه کلمات استفاده میشود در مفهوم تبرک ثبات و لزوم و رشد و نمو و زیادتی نهفته است و کسی که به چیزی یا کسی متبرک میشود در حقیقت درصدد تقویت موضع خود است.
توحید در برکت
یکی از اقسام توحید افعالی توحید در برکت است یعنی اعتقاد به اینکه برکت و زیادتی و تأثیر، بالاستقلال وبالاصاله از آن خداوند متعال است و اگر کسی یا چیزی برکت دارد به جهت قرب معنوی به خداست که به اذن او دارای برکت شده و اِعمال میکند. و نیز خداوند متعال است که در برخی اشیاء برکت قرار داده است.
لذا خداوند متعال درباره حضرت عیسی میفرماید: «وَ جَعَلَنِی مُبَارَکاً أَینَمَا کنْتُ»13 (ومرا -هرجا که باشم- وجودی پربرکت قرار داده.)
و درباره حضرت ابراهیم و اسحاق میفرماید: «وَ بارَکنَا عَلَیهِ وَ عَلی إِسْحَاقَ»14 (ما به او واسحاق برکت دادیم.)
و همچنین میفرماید: «رَحْمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیکمْ أَهْلَ الْبَیتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ»15 (این رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است؛ چرا که او ستوده ووالا است.)
«تبرک» در قرآن کریم
کلمه «برکت» ومشتقات آن ٣۴ مرتبه در ٣٢ آیه و بر ٨ صیغه (بارک، بارکنا، بورک، تبارک، برکات، برکاته، مبارک و مبارکه) به کار رفته است و به معنای کثرت و زیادی خیر آمده است. و این با معنای لغوی (نماء و زیادی) سازگاری دارد.
خداوند متعال میفرماید: «إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکهَ مُبَارَکاً»16 (نخستین خانهای که برای مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شد، همان است که در سرزمین مکه وپر برکت است.)
و نیز میفرماید: «رَحْمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیکمْ أَهْلَ الْبَیتِ»17 (این رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است.)
همچنین میفرماید: «وَ هَذا ذِکرٌ مُبَارَک أَنْزَلْنَاهُ» (و این (قرآن) ذکر مبارکی است که (بر شما) نازل کردیم.)18
و میفرماید: «لَفَتَحْنَا عَلَیهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَ الأَرْضِ»19 (برکات آسمان وزمین را بر آنها میگشودیم.)
«تبرک» در احادیث
کلمه «برکت» و مشتقات در سخنان پیامبر اکرم با صیغههای مختلف به کار رفته است. و معنای آن همان دو معنایی است که در قرآن کریم استعمال شده است؛ یعنی ثبوت و دوام خیر یا کثرت خیر و زیادی آن و یا هر دو.
ابن اثیر در شرح حدیث نبوی «وَبارِک عَلی مُحَمَّدٍ وَ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ»20 میگوید: «أی أَثبِت له وأَدِم ما اعطیته من التشریف والکرامه، وهو من برک البعیر إذا ناخ فی موضع فلزمه، وتطلق البرکه أیضاً علی الزیاده، و الأصل الأوّل»21 (یعنی با ثبات کن بر او وآنچه را که به او از شرف وکرامت دادی ادامه بده. و این کلمه از ماده برک البعیر است به این معنا که شتر در موضعی خوابید و بر آن چسبید. و برکت نیز بر معنای زیادتی اطلاق میگردد، و اصل در آن همان معنای اوّل است.)
عایشه درباره جوریه دختر حارث بن مصطلق میگوید: «فَمَا رَأَینا اِمْرَأَهً کانَتْ أَعْظَمُ بَرَکهً عَلَی قَوْمِهَا مِنْهَا…»22 (ما زنی را ندیدیم همانند او که برکتش بر قومش از او بیشتر باشد).
اصل برکت از جانب خداست
از آیات قرآن استفاده میشود که برکت بالأصاله از آنِ خداوند متعال است؛
١ . خداوند متعال میفرماید: «قِیلَ یا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍٍ مِنَّا وَ بَرَکاتٍ عَلَیک»23 (گفته شد: ای نوح! با سلامت و برکاتی از ناحیه ما بر تو فرود آی.)
٢ . و میفرماید: «رَحْمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیکمْ أَهْلَ الْبَیتِ»24 (این رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است.)
٣ . و میفرماید: «فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیوتاً فَسَلِّمُوا عَلی أَنْفُسِکمْ تَحِیهً مِنْ عِنْدِ اللهِ مُبَارَکهً طَیبَهً»25 (و هنگامی که داخل خانهای شدید، بر خویشتن سلام کنید، سلام وتحیتی از سوی خداوند، سلامی پربرکت وپاکیزه.)
فصل دوم: موارد تبرک در آیات قرآن کریم و روایات
کلمه برکت در قرآن کریم به الفاظ گوناگون به کار رفته است، برای افاده این معنا که برخی از اشخاص یا مکانها یا زمانهای معینی را خداوند به جهات خاصی برکت افاضه کرده است. بنابراین ما نیز میتوانیم از آن برکات استفاده کنیم، ولی با این اعتقاد که همه چیزها و کارها به اذن و مشیت الهی است.
١ . برکت در اشخاص
از برخی آیات استفاده میشود که بعضی از افراد دارای برکتند:
الف) برکت در حضرت نوح
خداوند متعال درباره حضرت نوح و همراهانش میفرماید: «اِهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَکاتٍ عَلَیک وَ عَلَی أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَک»26 (با سلامت و برکاتی از ناحیه ما بر تو و بر تمام امّتهایی که با تو هستند، فرود آی.)
ب) برکت در حضرت عیسی
همچنین درباره حضرت عیسی میفرماید: «وَ جَعَلَنِی مُبَارَکاً أَینَمَا کنْتُ وَ أَوْصَانِی بِالصَّلاهِ وَ الزَّکاهِ مَا دُمْتُ حَیاً»27 (و مرا – هرجا که باشم – وجودی پربرکت قرار داده؛ وتا زمانی که زندهام، مرا به نماز وزکات توصیه کرده است.)
خداوند متعال میفرماید: «إِنَّ اللهَ یبَشِّرُک بِکلِمَهٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیمَ وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَهِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ»28 (ای مریم! خداوند تو را به کلمهای [وجود باعظمتی] از طرف خودش بشارت میدهد که نامش مسیح، عیسی پسر مریم است؛ در حالی که در این جهان وجهان دیگر، صاحب شخصیت خواهد بود؛ واز مقرّبان (الهی) است.)
در این آیه اشاره به وجیه و آبرومند بودن حضرت عیسی نزد خدا کرده که میتواند برای انسان منشأ خیر باشد و نیز در این آیه به مصداق مبارک بودن حضرت عیسی که در آیه قبل آمده، اشاره شده است.
و نیز میفرماید: «تِلْک الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ کلَّمَ اللهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَ آتَینا عِیسَی ابْنَ مَرْیمَ الْبَینَاتِ وَ أَیدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ»29 (بعضی از آن رسولان را بر بعضی دیگر برتری دادیم؛ برخی از آنها، خدا با او سخن میگفت؛ وبعضی را درجاتی برتر داد؛ وبه عیسی بن مریم، نشانههای روشن دادیم؛ واو را با روح القدس تأیید نمودیم.)
در این آیه تصریح شده که حضرت عیسی مورد تأیید خدا با روحالقدس است و کسی که مؤید به روح القدس الهی است، منبع خیر و برکت برای موجودات میباشد.
ج) برکت در حضرت موسی
خداوند متعال درباره حضرت موسی میفرماید: «وَ کانَ عِنْدَ اللهِ وَجِیهاً»30 (و او نزد خداوند، آبرومند (و گرانقدر) بود.)
بیانی که در مورد وجاهت حضرت عیسی ذکر شد در اینجا نیز پیاده میشود و میدانیم کسی که آبرومند نزد خداوند متعال است میتواند منشأ برکت معنوی و مادی از جمله شفاعتگری باشد.
د) برکت در حضرت ابراهیم
و در مورد حضرت ابراهیم و فرزندش اسحاق میفرماید: «فَلَمَّا جاءَهَا نُودِی أَنْ بُورِک مَنْ فِی النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَهَا»31 (هنگامی که نزد آتش آمد، ندایی برخاست که: مبارک باد آن کس که در آتش است وکسی که در اطراف آن است.)
همچنین در مورد اهل بیت یا اهل بیت حضرت ابراهیم میفرماید: «رَحْمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیکمْ أَهْلَ الْبَیتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ»32 (این رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است؛ چرا که او ستوده و والا است.)
چون بر اهل بیت حضرت ابراهیم از جانب خداوند متعال برکات نازل شده آنان مبارک میباشند، از اینرو در آیه دیگر میفرماید: «وَ بَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِیا مِنَ الصَّالِحِینَ * وَ بَارَکنَا عَلَیهِ وَ عَلی إِسْحَاقَ…»33 (ما او را به اسحاق -پیامبری از شایستگان- بشارت دادیم! ما به او واسحاق برکت دادیم…)
هـ) برکت در رسول خدا
خداوند متعال میفرماید: «وَ مَا أَرْسَلْنَاک إِلاَّ رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ»34 (ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم.)
در این آیه به مصداقی از برکت که رحمت مادی و معنوی بودن پیامبر اسلام باشد تصریح شده است و ما درصدد تصریح به لفظ برکت نیستیم، بلکه الفاظی قریب المعنی است که به این معنا اشاره دارد.
خداوند متعال میفرماید: «وَ مَا کانَ اللهُ لِیعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ»35 (ولی (ای پیامبر!) تا تو در میان آنها هستی، خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد.)
از اینکه خداوند متعال وجود پیامبر در میان قوم خود را وسیلهای برای رفع و دفع عذاب دانسته، استفاده میشود وجود پیامبر منشأ برکت است.
و) برکت در اهل بیت پیامبر
خداوند متعال میفرماید: «فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنَا وَ أَبْنَاءَکمْ وَ نِساءَنَا وَ نِساءَکمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَهَ اللهِ عَلَی الْکاذِبِینَ»36 (هرگاه بعد از علم ودانشی که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه وستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ ولعنت خدا را بر دروغگو یان قرار دهیم.)
از این آیه استفاده میشود که آمین گفتن اهل بیت برای دعای پیامبر در تسریع اجابت آن تأثیر دارد و این، دلالت بر وجود برکت در وجود اهل بیت داشته، یا لااقل دلالت بر برکت داشتن آنان میکند.
لذا در روایت آمده که پیامبر فرمود: «إِذَا أَنَا دَعَوْتُ فَأمِنُوا»37 (هرگاه من دعا کردم شما آمین بگویید.)
پیامبر در کیفیت صلوات چنین دستور دادهاند که بگویید: «أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَعَلی آلِ مُحَمَّدٍ کمَا صَلَّیتَ عَلی إِبرَاهِیمَ، وَبَارِک عَلی مُحَمَّدٍ وَعَلی آلِ مَحَمَّدٍ، کمَا بَارَکتَ عَلی إِبْرَاهِیمَ فِی الْعَالَمِینَ إِنَّک حَمِیدٌ مَجِیدٌ.»38 (بار پروردگارا! بر محمد و آل محمد درود فرست همچنانکه بر ابراهیم درود فرستادی و بر محمد و آل محمد مبارک گردان همچنانکه در میان جهانیان بر ابراهیم مبارک گردانیدی؛ زیرا تو بزرگوار ستوده شدهای.)
در صحیح بخاری در کیفیت صلوات به رسول خدا چنین آمده است: «أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ عَبْدِک وَرَسُولِک، کمَا صَلَّیتَ عَلی إِبْرَاهِیمَ وَبَارِک عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ کمَا بَارَکتَ عَلی إِبْرَاهِیمَ.»39 (بارپروردگارا! بر محمد بنده و رسولت درود فرست همچنانکه بر ابراهیم درود فرستادی و بر محمد و آل محمد مبارک گردان همچنانکه بر ابراهیم مبارک گردانیدی.)
ز) برکت اولیای الهی
خداوند متعال میفرماید: «قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِیدِ اللهِ یؤْتِیهِ مَنْ یشاءُ وَ اللهُ واسِعٌ عَلِیمٌ * یخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یشاءُ وَ اللهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ»40 (بگو: فضل (و موهبت نبوّت وعقل ومنطق، در انحصار کسی نیست؛ بلکه) به دست خداست؛ و به هر کس بخواهد (و شایسته بداند،) میدهد؛ و خداوند، واسع [دارای مواهب گسترده] و آگاه (از موارد شایسته آن) است. هر کس را بخواهد، ویژه رحمت خود میکند؛ و خداوند، دارای مواهب عظیم است.)
اختصاص پیدا کردن برخی به رحمت خدا مصداق برکت پیدا کردن اوست.
ح) برکت مسلمانان نزد پیامبر
عبدالله بن عمر میگوید:
بَینَا نَحْنُ عِنْدَ النَّبِی جُلُوسٌ إِذْ أُُتِی بجُمَّارِ نَخْلَهٍ، فَقَالَ النَّبِی: إِنَّ مِنَ الشَّجَرِ لَمَا بَرَکتْهُ کبَرَکهِ الْمُسْلِمِ. فَظَنَنْتُ أَنَّهُ یعْنِی النَّخْلَهَ، فَأَرَدْتُ أَنْ أَقُولَ: هِی النَّخْلَهُ یا رَسُولَ اللهِ! ثُمَّ الْتَفَتُّ فَإِذَا أَنَا عَاشِرُ عَشَرَهٍ أَنَا أَحْدَثُهُمْ، فَسَکتُّ، فَقَالَ النَّبِی هِی النَّخْلَهُ41
در آن حال که ما نزد پیامبر نشسته بودیم شیره درخت خرمایی را آوردند، حضرت فرمود: برخی از درختها هستند که برکت آنها همانند برکت مسلمان است. من گمان کردم که مقصود حضرت درخت خرماست، لذا خواستم که بگویم: ای رسول خدا مقصود شما درخت خرماست! سپس التفات نمودم و دیدم که من دهمین نفرم و از همه سنّم کمتر است، لذا سکوت کردم. پیامبر فرمود: همان درخت خرماست.
ط) برکت افراد مؤمن
خداوند متعال میفرماید: «وَ لَوْ لا رِجَالٌ مُؤْمِنُونَ وَ نِساءٌ مُؤْمِنَاتٌ… لَوْ تَزَیلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً»42 (وهرگاه مردان وزنان با ایمانی… واگر مؤمنان وکفّار (در مکه) از هم جدا میشدند، کافران را عذاب دردناکی میکردیم.)
از این آیه استفاده میشود وجود مردان و زنان مؤمن وسیله برکت و رحمت و رفع عذاب میباشد.
خازن در تفسیرش نقل میکند:
و لمّا مات یوسف علیه الصلاه و السلام دفنوه فی النیل فی صندوق من رخام. و قیل من حجارۀ المرمر، و ذلک انّه لما مات یوسف تشاح الناس فیه، فطلب کل اهله محله ان یدفن فی محلّتهم رجاء برکته حتّی همّوا ان یقتتلوا، ثم رأوا ان یدفنوا فی النیل بحیث یجری الماء علیه و یتفرق عنه و تصل برکته إلی جمیعهم…43
چون یوسف علیه الصلاه و السلام وفات یافت او را در صندوقی از سنگی گذاشته و در رود نیل دفن کردند. گفته شد در سنگ مرمر، به جهت آنکه چون وفات یافت مردم در مورد او نزاع کردند و اهالی هر محلی میخواست تا در محله آنان دفن شود به جهت امید به برکت او، تا به حدّی نزاع بالا گرفت که قصد کشتن یکدیگر را داشتند، و در آخر به این نتیجه رسیدند که او را در رود نیل دفن کنند به طوری که آب بر او جاری شود و از او گذشته و برکتش به همه مردم برسد…
ی) سامری و تبرک به خاک اسب جبرئیل
خداوند متعال درباره قصه سامری و اینکه گوساله را با خاکی ساخت که از زیر پای اسب جبرئیل برداشته بود میفرماید: «قالَ فَمَا خَطْبُک یا سَامِرِی * قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ یبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَهً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَ کذلِک سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی»44 ([موسی رو به سامری کرد و] گفت: تو چرا این کار را کردی، ای سامری؟! گفت: من چیزی دیدم که آنها ندیدند؛ من قسمتی از آثار رسول (و فرستاده خدا) را گرفتم، سپس آن را افکندم، و اینچنین (هوای) نفس من، این کار را در نظرم جلوه داد!)
دیدگاه ابنکثیر در مورد آیه
ابن کثیر در تفسیر این آیات مینویسد:
… عن أبی مالک، عن ابن عباس: انّما اراد هارون ان یجتمع الحلی کلّه فی تلک الحفیره و یجعَل حجراً واحداً حتّی إذا رجع موسی رأی فیه ما یشاء، ثم جاء ذلک السامری فالقی علیها تلک القبضه التی اخذها من اثر الرسول… و لهذا قال: (…فَکذلِک أَلْقَی السَّامِرِی) یقول موسی [] للسامری: ما حملک علی ما صنعت و ما الذی عرض لک حتّی فعلت ما فعلت؟ … (قالَ بَصُرْتُ بِِمَا لَمْ یبْصُرُوا بِهِ) أی رأیت جبرائیل حین جاء لهلاک فرعون (فَقَبَضْتُ قَبْضَهً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ) أی من اثر فرسه… قال مجاهد: من تحت حافر فرس جبرائیل. قال: و القبضه ملء الکفّ بأطراف الأصابع. قال مجاهد: نبذ السامری ای القی ما کان فی یده علی حلیه بنیاسرائیل، فانسبک عجلا جسداً له خوار، حفیف الریح فیه، فهو خواره…45
… از ابومالک نقل شده که ابن عباس گفت: هارون قصد کرد که آن زیورآلات را در آن حفره جمع کند و بر روی آن یک سنگ بگذارد تا هنگامی که موسی باز میگردد، هرچه میخواهد تصمیم بگیرد. سپس آن سامری آمد و بر روی آنها مشتی را که از اثر رسول خدا (یعنی جبرئیل) اخذ کرده بود گذاشت… به همین جهت خداوند فرمود: (… و سامری اینچنین القا کرد…) پس موسی به سامری فرمود: (چه چیز باعث شد که تو دست به چنین اقدامی بزنی؟ و چه چیز بر تو عارض شد تا چنین کاری انجام دهی؟) گفت: (من چیزی دیدم که آنان ندیدند) ، یعنی جبرئیل را دیدم هنگامی که به جهت هلاکت فرعون آمده بود (و من قسمتی از آثار رسول و فرستاده خدا) را گرفتم؛ یعنی از جای پای اسبش… مجاهد گفت: از زیر سم اسب جبرائیل. و گفته: مقصود از قبضه پر کردن کف دست است، و قبضه همراه با اطراف انگشتان میباشد.
مجاهد گفته: انداخت سامری؛ یعنی آنچه را که در دستانش داشت بر زینتهای بنیاسرائیل قرار داد و از آنها جسد گوسالهای پدید آمد که صدایی داشت و در آن باد دمیده میشد و همان صدای او بود…
از این آیه نیز استفاده میشود که جبرئیل برکت داشته و حتی برکت او در اثرش نیز ظاهر شده است. نتیجه اینکه اگر خداوند متعال در اولیا برکت نهاده ما میتوانیم به سراغ آن رفته و از آن استفاده کنیم؛ زیرا عالم معنویات همانند عالم مادیات است، همانگونه که از برکت درخت زیتون که در قرآن به آن تصریح شده استفاده میکنیم و برای استفاده از آن به درخت رجوع مینماییم.
٢ . برکت در مکان
شما می توانید تکه های دیگری از این مطلب را با جستجو در همین سایت بخوانید
از برخی آیات استفاده میشود که بعضی از مکانها دارای برکت هستند:
الف) مسجد الحرام
خداوند متعال میفرماید: «إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکهَ مُبَارَکاً»46 (نخستین خانهای که برای مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شد، همان است که در سرزمین مکه وپر برکت است.)
ب) مسجد الاقصی
خداوند متعال میفرماید: «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الأَقْصَی الَّذِی بَارَکنَا حَوْلَهُ»47 (پاک ومنزّه است خدایی که بندهاش را در یک شب، از مسجدالحرام به مسجد الاقصی -که گرداگردش را پر برکت ساختهایم- برد.)
ج) کوه طور
خداوند متعال میفرماید: «فَلَمَّا أَتیهَا نُودِی مِنْ شَاطِئِِ الْوادِ الأَیمَنِ فِی الْبُقْعَۀِ الْمُبَارَکهِ مِنَ الشَّجَرَهِ أَنْ یا مُوسی إِنِّی أَنَا اللهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ»48 (هنگامی که به سراغ آتش آمد، از کرانه راست درّه، در آن سرزمین پر برکت، از میان یک درخت ندا داده شد که: ای موسی! منم خداوند، پروردگار جهانیان.)
د) مقام ابراهیم
خداوند متعال میفرماید: «وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْراهِیمَ مُصَلًّی»49 (و (برای تجدید خاطره،) از مقام ابراهیم، عبادتگاهی برای خود انتخاب کنید.)
از اینکه دستور به اتخاذ مصلّی در مقام ابراهیم داده شده، به دست میآید که این مقام، مکان مبارکی است.
خداوند متعال میفرماید: «إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکهَ مُبارَکاً وَ هُدی لِلْعَالَمِینَ * فِیهِ آیاتٌ بَینَاتٌ مَقَامُ إِبْراهِیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیهِ سَبِیلاً وَ مَنْ کفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِی عَنِ الْعَالَمِینَ»50 (نخستین خانهای که برای مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شد، همان است که در سرزمین مکه است، که پر برکت، ومایه هدایت جهانیان است. در آن، نشانههای روشن، (از جمله) مقام ابراهیم است؛ وهر کس داخل آن [خانه خدا] شود؛ در امان خواهد بود، و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانایی رفتن به سوی آن دارند. وهر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده) ، خداوند از همه جهانیان، بینیاز است.)
در این آیه خداوند متعال «مقام ابراهیم» را به «آیات بینات» تعبیر کرده و به عنوان عطف بیان یا بدل بعض از کلّ آورده و یکی از مصادیق «آیات بینات» را مقام ابراهیم معرفی کرده و سپس مردم را به قصد کردن به سوی خانه خدا که در آن مقام ابراهیم است دعوت نموده است، و این خود دلیل بر آن میباشد که توجه و سیر به سوی خداوند متعال بدون توجه به انبیا و مقامات آنان تمام نمیشود.
و به عبارت دیگر توجه به خدا و عبادت او باید از راه آیات بینات از آن جمله مقام ابراهیم باشد که دعوت کننده به سوی توحید بوده و در حقیقت انسان از سوی اولیای الهی است که به توحید میرسد.
خداوند متعال به حجّاج دستور داده تا در کنار مقام ابراهیم که در کنار کعبه است نماز گزارند آنجا که میفرماید: «وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیتَ مَثَابَهً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ مُصَلًّی وَ عَهِدْنَا إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ أَنْ طَهِّرا بَیتِی لِلطَّائِفِینَ وَ الْعَاکفِینَ وَ الرُّکعِ السُّجُودِ»51(و (به خاطر بیاورید) هنگامی که خانه کعبه را محل بازگشت ومرکز امن وامان برای مردم قرار دادیم! و (برای تجدید خاطره،) از مقام ابراهیم، عبادتگاهی برای خود انتخاب کنید! وما به ابراهیم واسماعیل امر کردیم که: خانه مرا برای طوافکنندگان ومجاوران ورکوعکنندگان وسجدهکنندگان، پاک وپاکیزه کنید!)
تعبیر به مقام ابراهیم به جهت آن است که سنگ در آن بدن ابراهیم را لمس کرده و هنگام بنای خانه خدا (کعبه) بر روی آن میایستاده است. لذا خداوند متعال آن را تعظیم نموده و مقام نامیده و به ما دستور داده تا هنگام نماز آن را مورد توجه قرار دهیم و بدانیم که او در دعوت به توحید تأثیر بسزایی داشته است. بنابراین جا دارد به جهت رسیدن به خدا از راه انبیا و اولیا خصوصاً ابراهیم برویم که داعی توحید و بنیانگزار خانه توحیدی بوده است.
در علم اصول ثابت شده که حکم معلول موضوع خودش میباشد نه علت خود، و لذا موضوع همیشه سابق بر حکم است.
در مورد آیه (وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ مُصَلًّی) حکم: وجوب اتخاذ مقام ابراهیم به عنوان مصلّی است، و موضوع مقام ابراهیم میباشد، و از آنجا که موضوع، علت حکم بوده و سابق بر حکم است لذا علت حکم در آن مقام ابراهیم، به جهت تعبد و برکت و قداست میباشد؛ چرا که محلّ استقرار حضرت به جهت بنای کعبه است.
از این بیان روشن میشود که قصد بیت الله الحرام باید با این شرط باشد که مقرون به ولی خدا ابراهیم و مقامات و مشاهد مشرفهای شود که بدن شریف آن حضرت را لمس کرده است.
قرطبی در تفسیرش از مجاهد نقل کرده که تمام حرم مقام ابراهیم است.52
هـ) روضه پیامبر
بخاری و مسلم به سند خود از رسول خدا نقل کردهاند که فرمود: «مَا بَینَ بَیتِی وَ مِنْبَرِی رَوْضَهٌ مِنْ رِیاضِ الْجَنَّهِ»53 (ما بین خانه و منبرم باغی از باغات بهشت است.)
ابن قیم جوزیه از ابن عقیل حنبلی نقل کرده که گفت:
سَأَلَنِی سَائِلٌ: أَیمَا أَفْضَلُ حُجْرَهِ النَّبِی أَمِ الْکعْبَهُ؟ فَقُلْتُ: إِنْ أَرَدْتَ مُجَّرَدَ الْحُجْرَهِ فَالْکعْبَهُ أَفْضَلُ، وَ إِِنْ أَرَدْتَ وَ هُوَ فِیها فَلا وَ اللهِ وَ لا الْعَرْشُ وَ حَمَلَتُهُ وَ لاجَنَّهُ عَدْنٍ وَ لا الأَفْلاک الدَّائِرهُ؛ لأَنَّ بِالْحِجرَهِ جَسَداً لَوْ وُزِنَ بُالْکونَینِ لَرَجَحَ.54
سؤالکنندهای از من پرسید: کدامین افضل است: حجره پیامبر یا کعبه؟ گفتم: اگر مجرد حجره را میخواهی کعبه افضل است، و اگر حجره را با پیامبرش میخواهی نه به خدا، هرگز آن با عرش و حملۀ آن و بهشت عدن و فلکهای دورزننده قابل مقایسه نیست؛ زیرا در آن حجره، جسدی است که اگر با دنیا و آخرت وزن شود سنگینی نماید.
از آنجا که باغهای بهشت مصداق و مظهر برکت الهی است در نتیجه مابین حجره و منبر پیامبر نیز مصداق و مظهر تجلی برکت معنوی میباشد، که انسان میتواند از آن با نماز خواندن و حتی جلوس در آنجا بهرهمند شود.
و) جای نماز پیامبر
بخاری و مسلم از عتبان بن مالک که از اصحاب رسول خدا بوده و در بدر شرکت کرده نقل میکند:
«إِنَّهُ أَتی رَسُولَ اللهِ فَقَالَ: یا رَسُولَ اللهِ! قَدْ أَنکرْتُ بَصَرِی وَ أَنَا أُصَلِّی لِقَوْمِی، فَاِذَا کانَتِ الأَمطارُ سَالَ الوَادِی الَّذِی بَینِی وَ بَینَهُمْ لَمْ أَستَطِعْ أَنْ آتی مَسجِدَهُمْ فَأُصَلِّی بِهِمْ، وَ وَدَدْتُ یا رَسُولَ اللهِ! إِنَّک تَأْتِینِی فَتُصَلِّی فِی بَیتِی فَأَتَّخِذَهُ مُصَلّی. قَالَ: فَقَالَ رَسُولَاللهِ: سَأَفعَلُ إِنْ شَاءَ اللهُ. قَالَ عَتبَانُ: فَغَدَا رَسُولُ اللهِ وَ أَبُوبَکرٍ حِینَ ارْتَفَعَ النَّهَارُ فَاستَأْذَنَ رَسُولُ اللهِ فَأْذِنتُ لَهُ، فَلَمْ یجلِسْ حتّی دَخَلَ البَیتَ، ثُمَّ قَالَ: أَینَ تُحِبُّ أَنْ أُصَلِّی مِنْ بَیتِک؟ قَالَ: فَأَشرْتُ لَهُ إلی ناحِیهٍ مِنَ البَیتِ، فَقَامَ رَسُولُ اللهِ فَکبَّرَ فَقُمنَا فَصَفَفنَا فَصَلّی رَکعَتَینِ ثُمَّ سَلَّمَ…55
او نزد رسول خدا آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! چشمانم را از دست دادهام و من برای قومم نماز میخوانم، و چون باران میبارد در وادی بین من و آنان سیل راه میافتد و لذا نمیتوانم به مسجد آنها رفته و برایشان نماز بخوانم، و دوست دارم ای رسولخدا! که شما پیش من آمده و در خانهام نماز بگذاری و من آنجا را نمازخانه کنم. او گفت: رسول خدا فرمود: این کار را خواهم کرد اگر خدا بخواهد. عتبان گفت: رسول خدا و ابوبکر چون صبح شد حرکت کردند. رسول خدا برای ورود به خانه از من اجازه گرفت و به آن حضرت اجازه ورود دادم تا اینکه وارد خانه شد و سپس فرمود: کجای از خانهات دوست داری نماز گزارم؟ او گفت: من اشاره به گوشهای از خانهام کردم. رسول خدا برخاست و تکبیر گفت و ما نیز برخاسته و صف تشکیل دادیم آنگاه رسول خدا دو رکعت نماز گزارده و سلام دادیم…
از این حدیث استفاده میشود جای نماز پیامبر محل مبارک شده و با نماز خواندن دیگران در آن مکان به برکت معنوی رسیدهاند.
بوسیدن اماکن متبرک
بدرالدین عینی در کتاب «عمده القاری فی شرح صحیح البخاری» مینویسد: «قال شیخنا زین الدین… و أما تقبیل الأماکن الشریفه علی قصد التبرک و کذلک تقبیل أیدی الصالحین و ارجلهم فهو حسن محمود باعتبار القصد و النیه…»56 (شیخ ما زین الدین میگوید: و اما بوسیدن مکانهای شریف به قصد تبرک و نیز بوسیدن دستها و پاهای مردان صالح، به اعتبار قصد و نیت، خوب و پسندیده است…)
از کلام ایشان استفاده میشود برخی از مکانهای شریف مبارک بوده و با بوسیدن آنها میتوان خود را متبرک کرد. و اصل این مطلب در آخر این کتاب مورد بحث قرار خواهد گرفت.
٣ . برکت در زمان
برخی از زمانها نیز دارای برکتند:
الف) شب قدر
خداوند متعال میفرماید: (إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیلَهٍ مُبَارَکهٍ…)57 (به درستی که ما آن را در شبی پر برکت نازل کردیم…)
و میفرماید: (لَیلَهُ الْقَدْرِ خَیرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍٍ)58 (شب قدر بهتر از هزار ماه است.)
ب) دهه ذیالحجه
خداوند متعال میفرماید: «وَ الْفَجْرِ * وَ لَیالٍٍ عَشْرٍٍ»59 (به سپیدهدم سوگند وبه شبهای دهگانه…)
همچنین میفرماید: «وَ واعَدْنَا مُوسَی ثَلاثِینَ لَیلَهً وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیلَهً وَ قالَ مُوسی لأَِخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ»60 (و ما با موسی، سی شب وعده گذاشتیم؛ سپس آن را با ده شب [دیگر] تکمیل نمودیم؛ به این ترتیب، میعاد پروردگارش [با او]، چهل شب تمام شد. وموسی به برادرش هارون گفت: جانشین من در میان قومم باش. و [آنها] را اصلاح کن! واز روش مفسدان، پیروی منما!)
از آنجا که وعده خداوند متعال با حضرت موسی در چهل روز به جهت بهرهوری و برکت معنوی بوده به دست میآید این زمان وقت مبارکی بوده است.
ج) ماههای حرام
خداوند متعال میفرماید: «یسْئَلُونَک عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتَالٍ فِیهِ قُلْ قِتَالٌ فِیهِ کبِیرٌ»61 (از تو، درباره جنگ کردن در ماه حرام، سؤال میکنند؛ بگو: جنگ در آن، (گناهی) بزرگ است.)
از این آیه استفاده میشود ماههای حرام حرمت داشته از آن جهت که منشأ برکات معنوی بوده است. بنابراین در آن ماهها جنگ حرام شده تا مردم بتوانند به کارهای معنوی از جمله امور مربوط به رفتو بازگشت حج بپردازند.
همچنین میفرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللهِ وَ لاَ الشَّهْرَ الْحَرامَ»62 (ای کسانی که ایمان آوردهاید! شعائر وحدود الهی (و مراسم حج را محترم بشمرید! ومخالفت با آنها) را حلال ندانید! ونه ماه حرام را.)
از این آیات استفاده میشود برخی از زمانها مبارک میباشند. لذا مؤمنان در آن زمان استغفار میکنند و خداوند ترغیب به استغفار در چنین زمان مبارکی نموده است.
د) وقت سحر
خداوند متعال میفرماید: «وَ بِالأَسْحارِ هُمْ یسْتَغْفِرُونَ»63 (ودر سحرگاهان استغفار میکردند.)